۱۳۹۱/۳/۱

سلام بر خرداد همیشه بهار

در تك افتادگيِ بهارِ آخر
آيينه نبود و جمع نبود در بَر
در بهاري كه ياد يار را
پاس داشتم تنها
نو امكاني يافتم در خفا؛
درِ چهارمين دستشويي انفرادي‌ها
در پيش روي سلسله‌ی دوستانِ جدا و تنها

در سخت‌ترين، وانفساترينِ اوضاع، گر بگردي امكاني مي‌شود پيدا
در سحرگاه چهارم خرداد
اندكي قبل از آن‌كه مؤذن سر دهد فرياد

با قلمِ «آبي»، كه جدا از پس دادن بازجويي، باز هم داشت استمداد
نوشتم:
«سلام بر خرداد هميشه بهار»
درِ سرد و بي‌ روح،
روح و گرمايي گرفت، ز يادِ يار

بخشی از یک سروده هدی صابر برای محمد حنیف نژاد - خرداد 83 / سلول انفرادی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر