۱۳۹۰/۹/۳۰

عمو رضا آزاد شد


محمد رضا رجبی آزاد شد

یکی از محبوب ترین و بهترین های بند 350 اوین که از خرداد 88 زندانی بود ساعاتی پیش پس از تحمل بیش از دو سال و نیم زندان آزاد شد.

رضا رجبی تا دو ماه پیش "وکیل بند" بود در بند 350 اوین، با آن چشم های سبزِ زیبا و جذابش. منشی ویژه هاشمی، جانباز و از فرماندهان جنگ و محبوب هم بندیانش در 350 اوین.

رضا رجبی در زندان که بود پدرش فوت کرد اما بی معرفتهای نامرد مرخصی ندادند که حتی در تشییع پیکر پدرش حاضر شود.

شصت روز انفرادی، شکنجه های روحی و حتی ضرب و شتم و توهین در انفرادی و انواع فشارها علیرغم درد آزار دهنده جسمانی عمو رضا که یادگار دوران جنگ بود باعث نشد تا او سر خم کند مقابل دیکتاتور و تن بدهد به خواسته بازجویانش.

امشب دل اهالی بند 350 اوین تنگ می شود برای عمو رضای نازنین و او نیز بی تاب و دل تنگ دوستان آزاده اما در بندش

درود به شرفت رضا رجبی


برای سلامتیشون


به سلامتی این اسامی یه پِیک بزن، صلوات بفرست، کلاه از سرت بردار یا هر کار دیگه ای دوست داری به احترامشون بکن ...

سعید متین پور، ماهان محمدی، بابک داشاب، امیرخسرو دلیرثانی، جعفر اقدامی، حمید قاسمی، سعید ملک پور، حمزه کرمی، حامد یازرلو، ایوب قنرپوریان، جواد امام، عماد بهاور، جواد علیخانی، بهمن احمدی آمویی، علی جمالی، علی ملیحی، احمد و محسن دانش پور مقدم، جواد لاری، حمید قاسمی، مهدی کوهکن، عبدالرضا قنبری، چاری محمد اف، محسن میردامادی، مصطفی تاجزاده، علی زاهد، ماهان محمدی، رضا رجبی، ابوالفضل عابدینی، حسن اسدی زیدآبادی، باتور شاه محمد اف، معصوم فردیس، کیوان صمیمی، محمد فرید طاهری، مهدی اقبال، میرحسین موسوی، مهدی کروبی

مجید دری، محمدصدیق کبودوند، ضیا نبوی، مجید توکلی، عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی، مهدی خسروی، محمد داوری، علیرضا رجایی، ابوالفضل قدیانی، مهدی محمودیان، محمدجواد مظفر، عبدلله مومنی، عبدالله رمضانزاده، بهزاد نبوی، محسن امین زاده، اسماعیل صحابه، سید علیرضا بهشتی شیرازی، محمد سیف زاده، قاسم شعله سعدی، مسعود باستانی، امیر بهمنی، ابراهیم بابایی، مهدی خدایی، ابذاهیم مددی، محمدرضا مقیسه، بهمن صادقی پور، مهدی محمودیان، مسعود باستانی، علی عجمی، کوهیار گودرزی، حسین زرینی، احمدرضا یوسفی

زهرا رهنورد، شبنم مددزاده، مهدیه گلرو، بهاره هدایت، نسرین ستوده، مطهره بهرامی، مریم حاجی لویی، مهوش ثابت، فریبا کمال آبادی، ریحانه حاج ابراهیم، کبری بنازاده، .....


نصیحت رییس جمهور !


پدری پسرش را نصیحت می کرد: "پسرم اینقدر دروغ نگو، دست تو دماغت نکن، جوراباتو بشور، با ادب باش، وقیح نباش، اينقدر شکلک در نیار"

یکی داشت رد می شد شنید گفت : " اینارو وقتی بچه بود باید بهش میگفتی تا یاد بگیره و تربیت داشته باشه نه الان که رییس جمهور شده

۱۳۹۰/۸/۲۴

مخالف جنگ هزینه آزادی را از جیب خودش میپردازد و موافق از جیب دیگران!


بنجامین فرانکلین می گوید: "کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند لیاقت آزادی را ندارد"

مردم سوریه رسیدن به آزادی را مقدم بر حفظ جان خود می دانند و خیلی زود طعم شیرین آزادی از چنگال دیکتاتور را خواهند چشید.

معتقدم آنانی که به دنبال جنگ هستند لیاقت آزادی را ندارند، ترس از دیکتاتور در وجودشان رخنه کرده و نمی خواهند برای رسیدن به آزادی کمترین هزینه ای را بپردازند. حاضر نیستند حتی یک باتوم بخورند اما کشته شدن هزاران هموطنشان در نتیجه جنگ را نادیده می گیرند.

سقوط دیکتاتور هدف مشترک هر دو گروه موافق و مخالف جنگ است اما مخالف از سر احساس مسئولیت حاضر است هزینه رسیدن به آزادی را خودش بپردازد و موافق جنگ از جیب دیگران برای رسیدن به هدف هزینه می کند!

اولی روحیه استبداد ستیزی دارد و دومی از دیکتاتور می ترسد و ترس از دیکتاتور همیشه پروش دهنده استبداد و دیکتاتوری است.

توماس جفرسون می گوید : " جایی که مردم از دولتشان بترسند، ستم حاکم است و جایی که دولت از مردم بترسد، آزادی وجود دارد "


۱۳۹۰/۸/۱۸

گفتگویم با روزنامه دیلی تلگراف


گفتگویم با روزنامه "دیلی تلگراف" درباره تعقیب و بازداشت مخالفان سیاسی در ایران با استفاده از تکنولوژی هایی که کمپانی های غربی برای کنترل و شنود تلفن و اینترنت در اختیار جمهوری اسلامی قرار می دهند.

در این گزارش نقش "ویلیام هیگ" وزیر امور خارجه بریتانیا در فروش نرم افزار شرکت "mmc ventures" به ایران و دریافت پول از سوی وی فاش شده است. گفته می شود پول دریافتی از سوی ویلیام هیگ در اختیار فرزند ریچارد دالتون سفیر سابق بریتانیا در ایران گذاشته شده است.

از جنگ می ترسم


اگر دوباره پشت بامها را سبز نکنیم، اگر خیابانها را از دیکتاتور پس نگیریم آن وقت هستند کسانی که از روی بامها با چراق قوه به هواپیماهای جنگی " گرا " دهند، کف خیابانها هم می شود محلی برای جولان تانکها.

جنگ، جنگ است حالا با هر اسمی که می خواهد باشد. "مداخله بشر دوستانه" را بدون شلیک گلوله و موشک هم می توان انجام داد. تجهیزات کنترل و شنود به ایران نفروشند خودش بزرگترین کمک بشردوستانه است. نفت و گاز ایران را کسی نخرد نفس دیکتاتور بند می آید. سختی های خودش را خواهد داشت این تحریم اما بهتر از آن است که کوچه و خیابان هایمان را گلوله های توپ و تانک شخم بزنند و بخواهیم دموکراسی را زیر پوتین های سربازان جستجو کنیم.

گفتگویم با شبکه بلومبرگ


گفتگویم با Alan Katz گزارشگر تلوزیون بلومبرگ پیرامون فروش سیستمهای شنود تلفن و کنترل اینترنت از سوی شرکتهای اروپایی به جمهوری اسلامی و تاثیر استفاده از این سیستم ها در سرکوب و بازداشت فعالان سیاسی، روزنامه نگاران و شهروندان معترض.

در این گزارش اطلاعات مستدلی درباره معامله شرکتهای اروپایی با دولت ایران ارائه شده است.

سوراخ دیکتاتورها !


نمی دانم صدام حسین مخالفانش را چه می نامید اما از چاله بیرونش کشیدند، معمر قذافی هم مخالفانش را "موش" می خواند اما سر از لوله فاضلاب درآورد.

کدامین سوراخ، جان پناه رهبری خواهد شد که معترضینش را "میکروب سیاسی" می نامد ؟!

موزه اوین !

نمایی از بند 350، بند 209 و بند 240 زندان اوین

اینجا بند 350 اوین است، منطقه آزادِ سیاسی! عزتکده ای برای شریف ترین و با شرف ترین مردان این سرزمین و نمادی از وقاحت و حقارت دیکتاتور. مردان زیادی اینجا رفته اند و بیرون آمدند، برخی نیز از همین جا روحشان به آسمان پرکشید اما هنوز هستند آزادگانی اینجا در این چهار دیواری که کوه شرافتند و ایستادگی.
چند وقت دیگر اینجا می شود موزه. تاریخ این موزه ارزشمند قدمتی سی و چند ساله خواهد داشت اما به اندازه تاریخ همین سرزمین حرف برای گفتن دارد.
با افتخار دست فرزندانمان را خواهیم گرفت و اتاقهای موزه را نشانشان می دهیم. پسرم، دخترم اینجا تخت هدی صابر بود، پهلوانی که جان نازنین اش را گذاشت کف دستش و کوبید بر سر خصم تا یادمان نرود رسم غیرت و شرافت را. بابا جون این هم تخت بهمن احمدی بود، عبدالله مومنی هم اینجا می خوابید!
پسرم این هم اتاق هفت بود، محسن میردامادی، محسن امین زاده، عماد بهاور، رضا رجبی و دهها مرد دیگر در این اتاق روزگار می گذراندند. دخترم کتاب "سرگذشت یک دیکتاتور" را که خوندی، تو اون کتاب اسم سعید متین پور هم بود، اینجا تختِ سعید بود.
به بعضی تختها که برسیم ناخودآگاه اشک می ریزیم، بچه ها صاحب این تخت، این تخت، این یکی، اون تخت بالایی، اینی که جلوی پنجره هست، اعدام شدن!
شاید در حین بازدید یا موقع بیرون آمدن از موزه 350 فرزندانمان سوالی از ما بکنند : " بابا چرا گذاشتید که اعدامشون کنن، اصلا شماها چرا اونموقع کاری نکردید که این همه آدم خوب آزاد بشن و تو زندان نمونن ؟! "
شما را نمی دانم اما من سرم را پایین می اندازم و پاسخی به این پرسش نخواهم داشت، حداقل الان پاسخی ندارم!

در دریاچه ارومیه قدم بزنیم!


اگر تا دیروز اجدادمان در پاسارگاد قدم می زدند و در نگین آذربایجان شنا می کردند، از این پس ما باید در پاسارگاد شنا کنیم و در دریاچه ارومیه قدم بزنیم !

۱۳۹۰/۶/۲۳

شلاق استبداد بر تن سمیه توحیدلو


زندانیان دهه شصت کف پایشان محل تفهیم قانون اساسی بود و اکنون بر روی کمر هم نسل های ما رد خون شلاق استبداد است.

سمیه توحیدلو را با دست و پای بسته روی تخت خواباندند و 50 ضربه شلاق بر تنش نواختند.

لابد پای سمیه را هم با پابند بسته بودند. پابندی که دو حلقه دارد، یکی حلقه وقاحت و دیگری حلقه حقارت استبداد.

وطن ..... خسته از شلاق استبدادی است، مرهم دردش کمی آزادی است

۱۳۹۰/۶/۱۸

درگیری در شهرهای مختلف آذربایجان همچنان ادامه دارد

در یک ساعت گذشته (ساعت یازده شب) خبرهای نگران کننده ای از شهرهای آذربایجان به دستم رسیده। از درگیریهای شدید در تبریز و ارومیه و تبدیل شدن بعضی خیابانهای این دو شهر به منطقه شبیه مناطق جنگی تا گشودن آتش روی مردم در شهرهایی مثل خوی و سلماس .

بیشترین تیراندازیها که متاسفانه حجم زیادی هم دارد مربوط به شهرستان خوی است و همچنان هم ادامه دارد .

این درگیریها بعد از آن آغاز شد که مردم شهرهای آذربایجان بعد از برد تیم فوتبال تراکتور سازی تبریز مقابل استقلال تهران به خیابانها آمدند. ماموران یگان ویژه برای جلوگیری از تجمع مردم اقدام به شلیک گاز اشک آور، تیراندازی هوایی و در برخی شهرها تیراندازی مستقیم نمود.