۱۳۸۹/۱۱/۲۶

پشت پرده ماجرای دیروز در بی.بی.سی فارسی چه بود ؟

این را یکی از دوستان بی.بی.سی چند دقیقه پیش برایم تعریف کرد : "داستان امروز بی.بی.سی فارسی که در تماس با یک شاهد عینی از تظاهرات تهران شعار بی.بی.سی حیا کن .... شنیده شد از به اصطلاح شعارهای معترضان ظاهرا از این قراره که فردی تماس میگیره و اعلام آمادگی میکنه برای مصاحبه به عنوان شاهد عینی تظاهرات تهران . بعد قرار میشه که از بی.بی.سی باهاش تماس بگیرن ( بدلیل نداشتن خبرنگار در ایران ، بی.بی.سی معمولا در این مواقع از شاهدان عینی به عنوان یکی از منابع خبری استفاده میکنه ) موقعی که تماس میگیرن اون شاهد عینی صدایی که از قبل ضبط شده و برای همین کار آماده کرده بودند را پخش میکنه تا بقول معروف هم بی.بی.سی ضایع بشه و هم برای خودشون تا چند روز سوژه ای علیه این کانال درست کرده باشند"

سرمقاله امروز حسین شریعتمداری در کیهان امروز به بهانه ماجرای اتفاق افتاده در بی.بی.سی می تواند تاییدی باشد بر همین مدعا که این اقدام برای سوژه سازی علیه بی.بی.سی فارسی بوده و صدای پخش شده با برنامه ریزی قبلی برای این تماس تلفنی و بازی کردن فردی از میان خودشان در نقش شاهد عینی آنهم در میان معترضان انجام گرفته .

در هیچ یک از ویدئوهای منتشر شده تا این لحظه از تظاهرات دیروز نیز دیده نشده است که معترضین شعاری علیه بی.بی.سی داده باشند و هیچ کسی هم جز این "شاهد عینی " تاکنون تایید نکرده که مثلا در فلان خیابان معترضان چنین شعاری می دادند .

احتمالا از فردا تا چند روز دیگر رسانه های وابسته به دولت کودتا و حتی رسانه " میلی " هم به این موضوع با آب و تاب فراوان بپردازند .

یادم است بازجوم در یکی از جلسات بازجویی از من می خواست تا در برنامه " روی خط " تلوزیون صدای آمریکا به عنوان روزنامه نگار حاضر شوم و از دقیقه پنجم به بعد هر آنچه بازجو برایم دیکته می کرد را بگویم تا شاید به قول خودشان با این کار بازجوییهام را زودتر تمام کنند

این یادداشتم در ندای سبز آزادی

بیست و پنج بهمن امید اسرایمان را ناامید نکنیم

تو بند 350 که بودم دوستان تعریف می کردند پارسال روز عاشورا که تلفن های بند 350 وصل بود بچه ها تو بند هر لحظه از طریق دوستان و خانواده هاشون خبرهای امیدوار کننده می گرفتند . ساعت حدود یازده دوازده ظهر روز عاشورا رییس بند و افسر نگهبانها وقتی دیدند اوضاع خیابون ها خیلی خرابه از ترس از زندان خارج شده بودند . بچه ها تو بند به شوخی و گاهی هم جدی می گفتن آماده باشید تا شب بیشتر اینجا نیستیم . الان هم که قطعا دوستان تو زندان از تجمع 25 بهمن و خبرهای این روزها به نحوی مطلع شدن مطمئنم بحث داغ بند 350 همین موضوعه .

واقعا نمیدونم چرا تجمعات و راهپیماییهای سال گذشته با ساعت کار ادارات شروع و تموم می شد؟

بازجوم می گفت روز عاشورا اگه فقط دو سه ساعت دیگه ادامه داشت تو خیابون موندن مردم تقریبا کار تموم بود !! می گفت از فردای انتخابات تا روز عاشورا یه لنگمون رو هوا بود اما از 9 دی تقریبا کنترل اوضاع اومد دستمون .

اما این روزها بنظر می رسه باز هم یک پای نظام رو زمینه و یک پا در هوا . این دفعه به قول خودشون اگه اوضاع از دستشون خارج بشه دیگه سخته کنترل کردنش و احتمال جفت پا رو هوا رفتن هم زیاده !

25 بهمن وقتی اومدیم تو خیابون یه لحظه به اسرای جنبش فکر کنیم . اینکه اون روز دل تو دل اسرا نیست و چشم انتظار که درهای بند باز بشه و همه دسته جمعی بیان بیرون . پارسال عاشورا بچه ها از صبح که تلفنی خبرها رو می گرفتن خیلی امیدوار بودن و امسال که تلفن و همه راههای ارتباطی قطعه همه اسرا چشمشون به درهای بند 350 دوخته میشه . امید اسرایمان را نا امید نکنیم

این یادداشتم در ندای سبز آزادی