۱۳۹۰/۸/۲۴

مخالف جنگ هزینه آزادی را از جیب خودش میپردازد و موافق از جیب دیگران!


بنجامین فرانکلین می گوید: "کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند لیاقت آزادی را ندارد"

مردم سوریه رسیدن به آزادی را مقدم بر حفظ جان خود می دانند و خیلی زود طعم شیرین آزادی از چنگال دیکتاتور را خواهند چشید.

معتقدم آنانی که به دنبال جنگ هستند لیاقت آزادی را ندارند، ترس از دیکتاتور در وجودشان رخنه کرده و نمی خواهند برای رسیدن به آزادی کمترین هزینه ای را بپردازند. حاضر نیستند حتی یک باتوم بخورند اما کشته شدن هزاران هموطنشان در نتیجه جنگ را نادیده می گیرند.

سقوط دیکتاتور هدف مشترک هر دو گروه موافق و مخالف جنگ است اما مخالف از سر احساس مسئولیت حاضر است هزینه رسیدن به آزادی را خودش بپردازد و موافق جنگ از جیب دیگران برای رسیدن به هدف هزینه می کند!

اولی روحیه استبداد ستیزی دارد و دومی از دیکتاتور می ترسد و ترس از دیکتاتور همیشه پروش دهنده استبداد و دیکتاتوری است.

توماس جفرسون می گوید : " جایی که مردم از دولتشان بترسند، ستم حاکم است و جایی که دولت از مردم بترسد، آزادی وجود دارد "


۱۳۹۰/۸/۱۸

گفتگویم با روزنامه دیلی تلگراف


گفتگویم با روزنامه "دیلی تلگراف" درباره تعقیب و بازداشت مخالفان سیاسی در ایران با استفاده از تکنولوژی هایی که کمپانی های غربی برای کنترل و شنود تلفن و اینترنت در اختیار جمهوری اسلامی قرار می دهند.

در این گزارش نقش "ویلیام هیگ" وزیر امور خارجه بریتانیا در فروش نرم افزار شرکت "mmc ventures" به ایران و دریافت پول از سوی وی فاش شده است. گفته می شود پول دریافتی از سوی ویلیام هیگ در اختیار فرزند ریچارد دالتون سفیر سابق بریتانیا در ایران گذاشته شده است.

از جنگ می ترسم


اگر دوباره پشت بامها را سبز نکنیم، اگر خیابانها را از دیکتاتور پس نگیریم آن وقت هستند کسانی که از روی بامها با چراق قوه به هواپیماهای جنگی " گرا " دهند، کف خیابانها هم می شود محلی برای جولان تانکها.

جنگ، جنگ است حالا با هر اسمی که می خواهد باشد. "مداخله بشر دوستانه" را بدون شلیک گلوله و موشک هم می توان انجام داد. تجهیزات کنترل و شنود به ایران نفروشند خودش بزرگترین کمک بشردوستانه است. نفت و گاز ایران را کسی نخرد نفس دیکتاتور بند می آید. سختی های خودش را خواهد داشت این تحریم اما بهتر از آن است که کوچه و خیابان هایمان را گلوله های توپ و تانک شخم بزنند و بخواهیم دموکراسی را زیر پوتین های سربازان جستجو کنیم.

گفتگویم با شبکه بلومبرگ


گفتگویم با Alan Katz گزارشگر تلوزیون بلومبرگ پیرامون فروش سیستمهای شنود تلفن و کنترل اینترنت از سوی شرکتهای اروپایی به جمهوری اسلامی و تاثیر استفاده از این سیستم ها در سرکوب و بازداشت فعالان سیاسی، روزنامه نگاران و شهروندان معترض.

در این گزارش اطلاعات مستدلی درباره معامله شرکتهای اروپایی با دولت ایران ارائه شده است.

سوراخ دیکتاتورها !


نمی دانم صدام حسین مخالفانش را چه می نامید اما از چاله بیرونش کشیدند، معمر قذافی هم مخالفانش را "موش" می خواند اما سر از لوله فاضلاب درآورد.

کدامین سوراخ، جان پناه رهبری خواهد شد که معترضینش را "میکروب سیاسی" می نامد ؟!

موزه اوین !

نمایی از بند 350، بند 209 و بند 240 زندان اوین

اینجا بند 350 اوین است، منطقه آزادِ سیاسی! عزتکده ای برای شریف ترین و با شرف ترین مردان این سرزمین و نمادی از وقاحت و حقارت دیکتاتور. مردان زیادی اینجا رفته اند و بیرون آمدند، برخی نیز از همین جا روحشان به آسمان پرکشید اما هنوز هستند آزادگانی اینجا در این چهار دیواری که کوه شرافتند و ایستادگی.
چند وقت دیگر اینجا می شود موزه. تاریخ این موزه ارزشمند قدمتی سی و چند ساله خواهد داشت اما به اندازه تاریخ همین سرزمین حرف برای گفتن دارد.
با افتخار دست فرزندانمان را خواهیم گرفت و اتاقهای موزه را نشانشان می دهیم. پسرم، دخترم اینجا تخت هدی صابر بود، پهلوانی که جان نازنین اش را گذاشت کف دستش و کوبید بر سر خصم تا یادمان نرود رسم غیرت و شرافت را. بابا جون این هم تخت بهمن احمدی بود، عبدالله مومنی هم اینجا می خوابید!
پسرم این هم اتاق هفت بود، محسن میردامادی، محسن امین زاده، عماد بهاور، رضا رجبی و دهها مرد دیگر در این اتاق روزگار می گذراندند. دخترم کتاب "سرگذشت یک دیکتاتور" را که خوندی، تو اون کتاب اسم سعید متین پور هم بود، اینجا تختِ سعید بود.
به بعضی تختها که برسیم ناخودآگاه اشک می ریزیم، بچه ها صاحب این تخت، این تخت، این یکی، اون تخت بالایی، اینی که جلوی پنجره هست، اعدام شدن!
شاید در حین بازدید یا موقع بیرون آمدن از موزه 350 فرزندانمان سوالی از ما بکنند : " بابا چرا گذاشتید که اعدامشون کنن، اصلا شماها چرا اونموقع کاری نکردید که این همه آدم خوب آزاد بشن و تو زندان نمونن ؟! "
شما را نمی دانم اما من سرم را پایین می اندازم و پاسخی به این پرسش نخواهم داشت، حداقل الان پاسخی ندارم!

در دریاچه ارومیه قدم بزنیم!


اگر تا دیروز اجدادمان در پاسارگاد قدم می زدند و در نگین آذربایجان شنا می کردند، از این پس ما باید در پاسارگاد شنا کنیم و در دریاچه ارومیه قدم بزنیم !