جعفر کاظمی و محمد حاج آقایی بامداد امروز اعدام شدند . چه انسانهای با شرف و نازنینی بودند . با هر دو این عزیزان هم اتاق بودم و از بهترین دوستانم بودند . جعفر مسئول اتاق بود و حاج ممد مسئول سرخدمات بند . روزی که آزاد میشدم وقت خداحافظی هر دو گفتند سعید به مردم پیام ما را برسان و بگو ما تا آخرین لحظه پای آرمانهای جنبش ایستادیم و از اعدام نمیهراسیم . اگر نهال این جنبش خون میخواهد ما خونمان را میدهیم به امید زندگی بهتر در صلح و آزادی برای فرزندانمان و مردم کشورمان ، گفتند به همه بگویم تمام اتهاماتشان بی پایه و اساس است و حکم اعدام تاوان ایستادگی بر آرمانهایشان است .
حاج ممد همیشه به بچه ها میگفت اگر اعدام شدم برایم گریه نکنید و هروقت خواستید یادی از من بکنید " مرغ سحر " را زمزمه کنید .
جعفر و حاج ممد تمام دهه شصت را هم در بدترین شرایط زندان بودند ، مقیسه قاضی شعبه 28 که برایشان حکم اعدام صادر کرد در دهه شصت با نام مستعار ناصریان بازجوی هر دو نفرشان بود . جعفر و حاج ممد گفتند وقتی رفتیم دادگاه مقیسه را شناختیم و به او یادآوری کردیم که در دهه شصت نام دیگری داشتی و زندانیان را شکنجه میکردی . مقیسه هم با بی شرمی تمام بدون آنکه حتی به دفاعیات این دو گوش کند شروع به فحاشی کرده و اینگونه گفته بود : " اون موقع از دستم در رفتید ، اما حالا اعدامتون میکنم و نمیذارم قصر در برید "
جعفر و حاج ممد هیچوقت نه در دادگاه و نه در بازجوییها اتهاماتشان را نپذیرفتند و به خواسته بازجویان برای انجام مصاحبه تن ندادند . دو روز پیش هم این دو دوست عزیز را برای اعدام بردند و طناب دار به گردنشان انداختند، بعد گفتند اجرای حکم به تعویق افتاده اما اگر مصاحبه کنید شاید اجرای حکمتان لغو شود اما بازهم حاضر به انجام مصاحبه نشدند .
روحشان شاد و یادشان گرامی