امروز رییس دولت کودتا نشان شجاعت به غلامرضا حسنی امام جمعه ارومیه اعطا کرد . قبل از آمدنم به تهران چند سالی در ارومیه کار خبری می کردم و حسنی پای ثابت خبرهایم بود . چه خبرهای نماز جمعه و چه گفتگوهای اختصاصی ام با او .
چند باری هم به خانه اش رفته ام برای مصاحبه . انسان جالبی است در نوع خودش و اینکه بر خلاف آنچه که گفته می شود در ارومیه از محبوبیت نسبتا خوبی هم برخوردار است و تصویری که از او در خارج از این شهر ارائه می شود متفاوت از آن چیزی است که در اذهان مردم ترک ارومیه و نه کردهای ساکن در این شهر نقش بسته است . چند روز دیگر در یادداشتی درباره غلامرضا حسنی و پیشینه و حالش بیشتر خواهم نوشت .
خاطره های زیادی که عمدتا برای خودم جالب هستند از حسنی دارم . اگر با خواندن خبر امروز درباره حسنی احتمالا ناخودآگاه خندیدید با خواندن این خاطره شادی و خنده تان را تکمیل کنید :)
روزنامه صبح امروز و چند روزنامه دیگر شنبه هر هفته اظهارات حسنی در نماز جمعه ارومیه را منتشر می کرد . هر هفته با همکاران به نماز جمعه می رفتیم ، هر کدام از خبرنگاران را با لقبی مورد خطاب قرار می داد و به من هم می گفت " باطری قلمی "
خطبه ها که تمام می شد سریع از مصلی خارج می شدیم برای تنظیم و ارسال خبر و حسنی پشت بلندگو می گفت : " باطری قلمی واستا نمازتو بخون بعد برو حرفای منو سر و تهشو بزن بفرست برای روزنامتون "
یکبار نمیدانم چه کاری داشتم که نرسیدم برم نماز جمعه . ساعت سه ظهر بود که از روزنامه تماس گرفتند و سراغ خطبه ها را گرفتند . منم گفتم الان می فرستم خبرشو .
حرفهای حسنی هر هفته تکراری بود و تقریبا دو سومش به ناسزا گفتن به این و آن می گذشت . یک خطبه از خودم تنظیم کردم با چاشنی چندتا فحش به بیل کلینتون ، سعید حجاریان ، خاتمی و .... فرستادم . روزنامه هم روز شنبه در صفحه اول خبر را کار کرد . معمولا شنبه ها در خیلی از شهرهای ایران روزنامه هایی که خطبه های حسنی را چاپ می کردند تا ظهر بیشتر در کیوسکها نمی ماند .
شنبه ظهر از دفتر حسنی تماس گرفتند و گفتند حسنی میخواهد شما را ببیند . رفتم خانه اش ، اول گیر داد که چرا ریش و سیبیلم را با تیغ زده ام بعد هم گفت چرا خبرنگاران اینقدر تحریف میکنیم حرفهایش را . فهمیدم منظورش خبر امروز است درباره خطبه هایش . بی خبر از همه چیز گفتم : " حاج آقا اول اینکه همه حرفهای شما را کامل نمی شود چاپ کرد چون روزنامه را توقیف میکنن دوم اینکه چون تو حرفهاتون از این شاخه به اون شاخه زیاد می پرید موقع تنظیم کردن درست از آب در نمیاد تو خبر بخاطر همین فکر می کنید تحریف میشه .
زل زد تو چشمام ، کلتش را که همیشه در دستش است چرخاند و گفت : " آخه باطری قلمی این حرفهایی که از من امروز چاپ کردید از کجات در آوردی ؟ نماز دیروز را که من نخوندم اصلا ، دیروز امام جمعه یکی دیگه بود !! "
خودم را جمع و جور کردم گفتم : "راست میگی حاجی ؟ روزنامه را اصلا ندیدم امروز ، دیروز هم من خبر نفرستادم . احتمالا خطبه های قبلی تان را از آرشیو دوباره منتشر کردن اشتباها "
باور کرد . از یک رفتار حسنی خوشم میاد اون هم اینکه در نماز جمعه به روزنامه ها هرچقدر دلش میخواهد ناسزا می گوید اما اصلا یکبار هم شکایتی از هیچ روزنامه ای نکرده است .
گفتگویی با حسنی انجام داده بودم برای مجله چلچراغ . متن کامل و بدون سانسورش را در وبلاگم گذاشته بودم اما بلاگفا چون دسترسی به مدیریت وبلاگم را به توصیه برادران آنهم بعد از فیلتر کردن مسدود کرده بود نتوانستم لینکش را از وبلاگ خودم بذارم . اما در این لینک میتوانید آن مصاحبه را بخوانید آنهم همراه با قسمتهای سانسور شده اش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر